سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

آیین «میرنوروزی» هشداری برای حاکمان تا نسبت به مردم ظلم و ستم روا ندارند


آیین «میرنوروزی» هشداری برای حاکمان تا نسبت به مردم ظلم و ستم روا ندارند
فيروزه خطيبی
http://www1.voanews.com/persian/news/arts/Mirnoroozi-2010-3-23-88918772.html

کمدی میرنوروزی، ادامه تراژدی «سوگ سیاوش» از نمایش های روحوضی و محبوب مردم فلات ایران بوده که در ایام نوروز در روستاها و شهرهای گوناگون اجرا می شده است. با این همه در منشا پدیداری آن اتفاق نظر وجود ندارد. دکتر مهرداد بهار، در کتاب «اساطیر ایران» میرنوروزی را «پرده مفرح و کمدی سوگ سیاوش »خوانده است:«سیاوش خدای گیاهان بوده که برای باروری گیاهان بایستی هرساله خونش بر زمین ریخته می شد تا حیات گیاهی بر زمین تداوم یابد. پرسیاوشان بازمانده چنین رخدادی ست.»

اما بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران میرنوروزی را ادامه بازی سنتی کوسه برنشین دانسته است. او می نویسد: «از جشن های پیش از اسلام یکی دسته کوسه است که پس از اسلام هم ادامه خود را حفظ کرده و در قرن های پنجم و ششم با تغییر کوچکی در شکل و هنگام برگزاری بدل به میرنوروزی یا پادشاه نوروزی شد که امروزه در ولایات دورافتاده جاری بوده و هست.»

عطا ملک جوینی در تاریخ جهانگشا می نویسد: «خمار را به اتفاق با اسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی از او برساخته و ایشان غافل از آنچه در جهان چه فتنه و آشوب است.» حافظ نیز اجرای نمایش میرنوروزی را تلاشی بشری برای تکرار سرنوشت خدایان خوانده است:

سخن در پرده می گویم چوگل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میرنوروزی

می اندر مجلس آصف/ به نوروز جلالی نوش!

که بخشد جرعه جامت/ جهان را ساز نوروزی

محمود استادمحمد نویسنده و کارگردان معاصر در پژوهشی پیرامون میرنوروزی می نویسد: «پادشاه نوروزی ٥ روز پادشاه بود و با هیبت نمایشی در شهر می گشت و یک سال فرمانروایی حاکمان و قضاوت قاضیان زمانه را به نمایش می گذاشت.».

با گذشت زمان، نمایش آیینی و اسطوره ای باززایی سیاوش به موقعیتی برای نقد علنی حاکمیت زمانه توسط مردم تبدیل شد. مردم در این چند روزه نوروزفرصتی طلایی می یافتند تا بی نگرانی از مجازات و کیفر حاکمان، اعمال ناصالح آنان را به ریشخند بگیرند..

استادمحمد علت فراموشی این نمایش همگانی را ممنوعیت اکید حاکمان مغول دانسته و می افزاید «مغولان حاکم تاب ٥ روز نقد قدرت را نداشته آن را فتنه ای علیه مغولان دانسته رای به ممنوعیت اجرای این نمایش دادند».

فرزانه ابراهیم زاده نیز درپژوهشی دیگر می نویسد:: «در دهم فروردین دیدم جماعت کثیری سواره و پیاده می گذرند که یکی از آنها با لباس فاخر به اسب رشیدی نشسته و چتری بر سر افراشته بود. جماعتی در جلو و عقب او روان بودند. یک دسته هم پیاده به عنوان شاطر و فراش که بعضی چوبی در دست داشتند در رکاب او یعنی پیشاپیش جنبین و عقب او روان بودند. چند نفر هم چوب های بلندی در دست داشتند که بر سر هر چوبی سر حیوانی از قبیل گاو و گوسفند بود، یعنی استخوان جمجمه حیوان. این رمز آن بود که امیر از جنگ فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را با خود می آورد. دنبال این جماعت، انبوه کثیری از مردم روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند، تحقیق کردم، گفتند که در نوروز یک نفر امیر می شود که تا سیزده عید امیر و حکم فرمای شهر است و بعد از تمام شدن سیزده روز دوره عمارت او سر می آید.»

درکتاب نمایش در ایران نوشته بهرام بیضایی آمده است:«نخستین روز بهار آغاز زندگی نوین مردم بود. در این روزها به مناسبت آغاز سال نو و نوروز شادمانی می کردند و نمایش های خاص و اغلب هم دسته جمعی اجرا می شد. در واقع نو شدن سال و آمدن بهار، بهانه ای بود تا اهالی یک روستا، یا شهر دور هم جمع شوند و اشتیاق خود را به این تازه از رسیده نشان دهند.».

«محمود استادمحمد نمایشنامه نویسی که در آثارش همیشه گوشه چشمی به آیین ها و سنت های ایرانی دارد، در پژوهش های خود در رابطه با میرنوروزی ، استقبال مردم از بهار را این گونه توصیف می کند: «ورود بهار و آغاز فصل شکوفه دادن درختان و رفتن سرما جشن هایی را در سراسر ایران به همراه داشت. مردم ولیمه می دادند و در هر جایی به شکل های مختلف جشن برپا می کردند که عمدتا نمایش های دسته جمعی بود.»

این بازی ها با کمک بخشی یا همه مردم یک منطقه برگزار می شد، اما نام این بازی ها چه بود؟ «لاله تقیان» پژوهشگر تئاتر به چند نام اشاره دارد: «در این گونه نمایش ها مردم یک یا چند منطقه دور هم جمع می شدند و آیین های خاصی را برگزار می کردند که مهم ترین آن میرنوروزی، آتش افروز و کوسه برنشین بود که هنوز در برخی از مناطق مختلف برگزار می شود.»

به نظر کارشناسان هنرهای نمایشی مهم ترین گونه نمایش نوروز، میرنوروزی بود که هنوز در برخی از مناطق رواج دارد. میر نوروزی یک حاکم موقتی بود که در مدت سیزده روز بر تخت می نشست و حکم می راند. درباره این که این هنر از کی و در کجا آغاز شده است اطلاع چندانی وجود ندارد.

از جشن های پیش از اسلام یکی دسته کوسه است که پس از اسلام هم ادامه خود را حفظ کرده و در قرن های پنجم و ششم با تغییر کوچکی در شکل و هنگام برگزاری بدل به دسته «میرنوروزی» یا «پادشاه نوروزی» شد که هم چنان تا نیم قرن پیش در شهرهای آباد و امروزه در ولایات دورافتاده جاری بوده و هست.»

بیضایی در کتاب نمایش در ایران این ویژگی ها را بر می شمارد: «میرنوروزی مرد پست و کریه چهره ای بود که در روزهای نوروز برای مضحکه و شادی چند روزی برتخت می نشست و به جای پادشاه یا امیر واقعی حکم های مسخره صادر می کرد، برای مصادره اموال فلان ثروتمند یا به بند کشیدن فلان زورمند»

نکته ای که اما در مورد میرنوروزی همچنان پوشیده مانده، سابقه این آیین نمایشی است. در واقع هنوز کسی به درستی نمی داند، این نمایش چه زمانی و توسط چه کسانی رواج یافته است. در بسیاری از نوشته های کهن نامی از این حاکم چند روزه برده شده است، برای نمونه عطا ملک جوینی در تاریخ جهانگشا می نویسد: «خمار را به اتفاق با اسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی از او بر ساخته و ایشان غافل از آنچه در جهان چه فتنه و آشوب است.»

دولتشاه سمرقندی تذکره نویس قرن ششم هم در جایی به این ماجرا اشاره کرده است: «چند روزی چون پادشاه نوروزی در هنگام نوروز در آن دارالسلطنه هرات حکومتی شکسته بسته نمود.»

هرچند حافظ عمرکوتاه میرنوروزی را «پنج روزی» خوانده است اما درمورد این مسئله که میر نوروزی در دوره کوتاه حکمرانی خود چه می کرده و تا کجا اجازه دخل و تصرف داشته است، استاد محمد می نویسد: «امیر نوروز در آن پنج روز، شاه بود، وزیر بود، صاحب حکم و قلم و نطع و شمشیر بود. تیبره زنان و دبیرنویسان را صف اندر صف در خدمت داشت و با این هیبت حکومتی و هیات نمایشی در شهر می گشت و یک سال فرمانروایی شاه وقت و حکومت حاکمان و قضاوت قاضیان را به نمایش می گذاشت.»

اریکه قدرت میرنوروزی سراسر شهر بود. این حاکم سیزده روزه بر تخت می نشست و حکم صادر می کرد حکم هایی که گاه رگه هایی از خشونت داشت و گاهی همراه با شادی و مضحکه بود. بنابر آنچه در منابع به جای مانده است، این حاکمان سیزده روزه را از بی خبرانی انتخاب می کردند و می گذاشتند هرجوری که دل شان می خواهد حکم برانند. اما در یک دوره این فرد را از بین اهالی محل و ترجیحا آدم های ساده لوح و یا کم هوش بر می گزیدند تا جشن بهاری به واسطه حکمرانی او با شادمانی و خنده بیشتری برگزار شود.

نکته مهم در میر نوروزی این بود که در این آیین نمایشی مانند سایر آیین ها شبیه سیاوش خوانی جمع کثیری بازی می کردند و به احکام عجیب و غریب حاکم بهار گوش فرا می دادند. میرنوروزی تمثیلی از بازگشت به هرج و مرج نخستین و بر هم زدن نظم موجود در اداره شهر، کشور و روستا بود. این حاکمان عمدتا افرادی شوخ بودند که کارهای مضحکی انجام می دادند و در برخی از موارد صریح اللهجه بودند که به طور سیار در تمام منطقه می گشتند و مردم شهر را زیر نظر می گرفتند. در این جشن همگانی موسیقی و بهاریه سرایی وجود داشت و حاکم می توانست برای خود وزیر و جلاد انتخاب کند.

این آیین اما در طول تاریخ افت و خیزهای فراوانی پیدا کرد. به طوری که در مقاطعی کمرنگ شد و طی سال های اخیر نیز کمتر به آن پرداخته شده است.

محمود استادمحمد علت کم رنگ شدن این آیین ها را تغییر رفتار و سنت های مردم در اثر افت و خیزهای فراوان تاریخی می داند: «سنت هایی مثل میرنوروزی دلیل آن که در دل جامعه ایرانی شکل گرفته است تا آن جایی که جامعه دچار مسایل بیرونی نشده بود تداوم داشت اما حوادثی مانند حمله مغول که به دنبالش تغییراتی را در همه آداب ها و آیین ها به وجود آورد این سنت ها را کمرنگ کرد.» شاید مردم امروز دیگر مانند دیروز حوصله کارهای جمعی و دور هم جمع شدن و شادی کردن را ندارند. مگر دید و بازدیدهای عید به قوت خود باقی مانده است؟!

اما راستی چرا مردم این گونه شده اند. کارگردان نمایش آسید کاظم نفوذ فرهنگ بیگانه را در این مورد مقصر اصلی می داند: «آسیب این تداخل فرهنگی کمتر از حمله مغول نبود. به دلیل استفاده ناصحیح ما، نداشتن تحلیل نادرست از فرهنگ خودمان و غرب و در هم ریختن نظام های فکری و اعتقادی میرنوروزی و سایر آیین ها کمرنگ شد و از بین رفت.»

البته به گفته پژوهشگران عرصه ادبیات نمایشی در گوشه هایی از بخش غربی ایران به ویژه روستاهای همدان، آیین میرنوروزی به صورت محدود و کاملا نمایشی برگزار می شود.

«لاله تقیان» به تحقیقات «صادق عاشورپور» یکی از دست اندرکاران تئاتر همدان در این باره اشاره می کند: «ایشان طی چند سال پیش به دنبال تحقیق در خصوص اجرای میرنوروزی در سطح ایران و به خصوص غرب کشور رفته و نمونه های خوبی از میرنوروزی را یافته است که همه آنها را در کتابی منتشر می کند.»

اما تقیان و سایر پژوهشگران ادبیات نمایشی معتقدند که این پژوهش باید در سطح گسترده انجام پذیرد تا نمونه های اندک باقی مانده از آیین میرنوروزی جمع آوری و مستندسازی شوند: «اینها میراث فرهنگی شفاهی و ارثیه های فرهنگی ما هستند و در زندگی و وجود مردم جاری پس باید به صورت آبرومندی جمع آوری و حفظ شوند.»

بسیاری از پژوهشگران و صاحب نظران کارکرد اجتماعی آیین میرنوروزی را فراتر از یک نمایش می دانند و از آن به عنوان یک الگوی حکومت مردم سالار نام می برند: «حفظ آیین میرنوروزی احترامی به فطرت آزادمنش انسان است و قراردادی اجتماعی بین انسان حکومت گر و انسان حکومت پذیر، در گذشته این آیین را برای دوام حکومت و نقد قدرت حاکم برپا می کردند و شاید یکی از دلایل وجود مردم سالاری ایرانی بود.

درمجموع باید پذیرفت، آیین میرنوروزی آیینه ای بود، راست نما، بی پرده و پروا برابر داد و دهش دادگران و توانمندان، از آیین نمایشی که از قلب جامعه بر می آمد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ