جمعه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۹

ف.م. سخن-حداکثرها و حداقل‌ها


ف.م. سخن-حداکثرها و حداقل‌ها
http://www.newsecularism.com/2010/06/18.Friday/061810.F.M.Sokhan-Ultimates.htm

هر یک از ما که دست به قلم داریم، در ذهنِ خود هدفی را دنبال می‌کنیم. مثلاً نظامِ سیاسیِ مطلوبِ نویسنده‌ی این سطور، نظام جمهوریِ بدونِ پسوند است با ساختاری که در آن دینْ دخالتی در امور قانون‌گذاری و اجرایی و قضایی ندارد. در این جمهوری، مفاد حقوق بشر تمام ‌و کمال اِعمال می‌شود. آزادی در حدِّ آزادترین کشورهای پیش‌رفته به مردم داده می‌شود. قدرت حکومتی، تنها در دوره‌ای محدود در اختیار اشخاص قرار می‌گیرد. عدالت اجتماعی و خدمات آموزشی و درمانی در حدِّ پیش‌رفته‌ترین کشورهای غربی به مردم تعلق می‌گیرد. در این دمکراسی، حقوق اقلیّت تمام‌وکمال رعایت می‌شود. فرقی میان بی‌دین و دین‌دار، فرقی میان مسلمان و بهایی، فرقی میان شیعه و سُنّی، فرقی میان زن و مرد، فرقی میان تُرک و فارس، فرقی میان غنی و فقیر، و اصولاً فرقی میان انسان‌ها وجود ندارد. همه در مقابل قانون برابرند و.... این نظامِ مطلوبِ منِ نویسنده، اما حداکثری‌ست. وسایل و شرایط دست‌ یافتن به چنین نظامی در اختیار نیست. رسیدن به آن در دراز مدت غیرممکن نیست اما در کوتاه مدت حتّی اگر معجزه‌ای رُخ دهد و به ظاهرِ آن دست پیدا کنیم، تا جا افتادن آن در باطنِ انسانِ ایرانی –یعنی مردمی که از چابهار تا جلفا و از آبادان تا سرخس زندگی می‌کنند و نه فقط مردم تهران- زمان زیادی لازم است. این نظام مطلوب، از دو بخش ساختار ظاهری و فرهنگ باطنی تشکیل شده که اگر اولی –با قیدِ "فرض محال"- در کوتاه مدت، تمام‌وکمال قابل پیاده کردن باشد، دومی بدون تردید به زمان نیاز دارد؛ اولی حکم کاشتن درخت را دارد و دومی حکم میوه دادن درخت که این میوه، غیر از خاک و آب و نورِ خورشید به زمان نیز برای پدیدآیی و رشد نیاز دارد.

اما غیر از این نظامِ مطلوبِ حداکثری، امکان دیگری در اختیار ماست و آن دست یافتن به اهدافِ حداقلی‌ست که گرچه با حداکثرها فاصله‌ی بسیار دارد اما زندگی امروز ما را راحت‌تر و آسان‌تر و شادتر و قابلِ تحمل‌تر می‌کند. اگر فعلاً زورمان به حکومت اسلامی و دستگاه پیچیده‌ی اطلاعاتی و نظامی آن نمی‌رسد و هر تلاش ما با سرکوب سخت و نرم روبه‌رو می‌شود، اگر فعلاً شرایط برای خلاص شدن از این حکومت جائر و رفع کامل جور مساعد نیست، اگر فعلاً امکانی برای دستیابی به آزادی‌های مطلوب و حداکثری وجود ندارد، می‌توان و می‌باید کاری کرد که زندگی در متن همین حکومت راحت‌تر و آسان‌تر و شادتر و قابلِ تحمل‌تر شود. اگر اهل فرهنگ ما نمی‌توانند نشریاتی آزاد در سطح کشورهای غربی داشته باشند، لااقل بتوانند نشریاتی مانند «شهروند امروز» و «آدینه» و «دنیای سخن» داشته باشند. اگر دختران ما نمی‌توانند حجاب را در این حکومت به طور کامل از سر بردارند، لااقل مجبور به سر کردن چادر نشوند و یا دست‌کم بتوانند چند تار مو از زیر روسری بیرون بیندازند. تلاش برای دست‌یابی به حداقل‌ها منافاتی با طرح خواست‌های حداکثری ندارد.

مشکلی که میان اهل قلم و اندیشه‌ی ما مشاهده می‌شود، عدم توجه به مرزهای میان حداکثرها و حداقل‌هاست. بسیاری از جنگ و جدال‌های قلمی و لفظی به خاطر مخلوط کردن حوزه‌ی این دو مقوله است.

به محض این که از قدم بزرگ موسوی برای محکوم کردن حساب‌شده‌ی اعدام‌های سیاسی صحبت می‌کنیم و بر این قدمِ حداقلی صِحّه می‌گذاریم، حداکثری‌ها هجوم می‌آورند که این بیانیه‌ی نیم‌بند به چه کار ما می‌آید و اعدام باید کلاً ملغا گردد. در نهایت این‌طور به نظر می‌رسد که تائیدکننده‌ی عمل حداقلی، مخالف رسیدن به آمال حداکثری‌ست و این خطای بزرگی‌ست که بسیاری از ما مرتکب می‌شویم.

عکس این امر نیز صادق است. هر گاه ما از نظام مطلوب خود سخن می‌گوییم و مثلا آرزوی‌مان را مبنی بر استقرار حکومتی سکولار ابراز می‌داریم، بلافاصله حداقلی‌ها زبان به طعنه می‌گشایند که چنین چیزی در ایران قابل دست‌یابی نیست و مگر ایران سوئیس است که چنین خواستی مطرح می‌کنید. در نهایت این‌طور به نظر می‌رسد که آرزومندان دست‌یابی به حداکثرهای مطلوب، مخالف رسیدن به اهداف کوتاه مدت و حداقلی‌اند و این هم خطای بزرگی‌ست که بسیاری از ما مرتکب می‌شویم.

چاره چیست؟ به اعتقاد این‌جانب، نخست باید مرز میان حداکثرها و حداقل‌ها را مشخص کنیم. وقتی از یکی سخن می‌گوییم، دیگری را بی‌جهت و خارج از زمینه، به دایره‌ی بحث و استدلال وارد نکنیم. از هر کدام در جای خود و با تاکید بر حداقلی و حداکثری بودن‌شان سخن بگوییم. به خواست‌های حداقلی آن‌قدر بها ندهیم که خواست‌های حداکثری فراموش شود و به خواست‌های حداکثری آن‌قدر میدان ندهیم که خواست‌های حداقلی از یاد برود. میان این دو تعادل ایجاد کنیم. یکی را در مرحله‌ی عمل و دیگری را در مرحله‌ی طرح ببینیم و خود را محدود به یکی و نفی دیگری نکنیم. از اولی به دامن عمل‌گرایی و کوتاه‌بینی، و از دومی به دامن توهّم و بلندپروازی‌های بی‌مبنا در نغلتیم. به ارائه‌کنندگانِ نظرهای حداقلی و حداکثری هر دو احترام بگذاریم. در رسانه‌های‌مان، به هر دو فرصت و مجال ارائه‌ی نظر بدهیم و نظر یکی را نافی دیگری ندانیم.

خودنویس باید جایگاهی باشد برای ارائه‌ی نظرهای حداقلی و حداکثری. همان‌قدر که از خواست‌های حداقلی و کوتاه مدت و در دست‌رس باید حمایت کنیم، به همان اندازه باید امکان ارائه‌ی طرح‌ها و آرزوهای دور و دراز و حداکثری را فراهم آوریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ