یکشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۰

عبدالله مؤمنی در نامه ای به رهبر ایران از «شکنجه» خود خبر داد


عبدالله مؤمنی در نامه ای به رهبر ایران از «شکنجه» خود خبر داد
http://www.radiofarda.com/content/F10_Abdollah_Momeni_Letter_To_The_Supreme_Leader/2153139.html

بدالله مومنی، سخنگوی ادوار تحکیم وحدت، در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در اعتراض به آن‌چه در زندان در این مدت بر او گذشته است به شرح گوشه‌هایی از شرایط زندان از جمله «شکنجه» و «اعتراف گیری اجباری» پرداخته و از «عدم استقلال دستگاه قضا» در مقابل بازجویان انتقاد کرده است.

آقای مومنی که اندکی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بازداشت شد، در نامه خود که روز چهارشنبه منتشر شده است، می‌نویسد که تیرماه در زندان اوین، اظهارات آیت‌الله خامنه‌ای را در تلویزیون در مورد «حجت بودن» اعترافات افراد در دادگاه‌ها علیه خود، شنیده است و به همین دلیل تصمیم به نوشتن این نامه گرفته است.

اشاره آقای مومنی به خطبه نماز عید فطر سال گذشته رهبر جمهوری اسلامی است که وی در آن‌ اعتراف افراد در دادگاه‌ها و «در مقابل دوربین‌ها و بینندگان میلیونی» علیه خود را «شرعا، عرفا و عقلا، حجت، مسموع و نافذ»‌ دانست.

سخنگوی ادوار تحکیم وحدت در نامه طولانی خود به شرح «شکنجه‌هایی» که بر او روا شده از جمله «هتاکی و فحاشی، ضرب و جرح شدید، اقدام به خفه کردن تا حد بیهوشی، نگهداشتن سر زندانی در کاسه توالت، حبس در سلول انفرادی به مدت ۸۶ روز، تهدید مکرر به اعدام، تهدید به آزار و اذیت جنسی، وادار شدن توسط بازجویان به تمرین برای اعترافات ساختگی» اشاره می‌کند.

وی در توضیح وضعیت نامناسب سلول خود، ضمن اشاره به آلودگی محل به ابعاد کوچک آن، ۱.۶ در ۲.۲۰ متر، اشاره می‌کند و می افزاید: «وضعیت سلول به شکلی بود که جهت قبله به سمت سطل فلزی مذکور بوده و فاصله سجده‌گاه زندانی با آن حدود یک وجب بود و نورافکنی هم ۲۴ ساعته روشن بود تا مبادا زندانی هوس خواب در سر بپرورد».

عبدالله مؤمنی در ادامه و در توضیح وضعیت بازجویی می نویسد: «چندین بار آن چنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می‌فشرد که بی‌هوش بر زمین می‌افتادم».

وی همچنین به «جلسات بازجویی چند ساعته»، «ایستادن بر روی یک‌پا» و «ضرب و شتم و سیلی‌های پیاپی» اشاره می‌کند و می‌نویسد که «فشارها و آزار ناشی از عدم اطاعت از خواست بازجویان» گاهی باعث می‌شد تا در حین بازجویی از هوش برود.

به نوشته آقای مؤمنی، هدف بازجویی‌ها تنها یک چیز بود؛ «بریدن زندانی و اعتراف او به آنچه بازجو می‌خواهد».

وی می‌افزاید: زمانی که این نحو از اعتراف گیری را مورد سوال قرار داده است، بازجویان پاسخ داده‌اند که «به گفته بنیانگذار انقلاب، حفظ نظام از اوجب واجبات است».

این فعال سیاسی در نامه خود می نویسد: در ماه اول بازجویی مدام این جمله را از زبان بازجوها می‌شنیدم که «خونی ریخته شده و نظام ترک برداشته و خیلی از شماها باید اعدام شوید و شاکی شما نیز نظام است». هر بار نیز که در بازجویی مطابق میل بازجو و به تعبیر آن‌ها مطابق مصلحت نظام پاسخ نمی‌گفتم، گفته می‌شد که «یا جواب باید مطابق آن‌چه باشد که ما می‌خواهیم یا باید همین برگه بازجویی را بخوری و قورت بدهی» و این فقط تهدید نبود بلکه پس از رد خواسته‌هایشان با زور و فشار برگه‌های بازجویی به من خورانده می‌شد».

وی در توضیح بازجویی و «اعتراف‌گیری» از او اضافه می‌کند که بارها از وس خواسته شده است تا «به داشتن رابطه نامشروع با دیگران» اعتراف کند و می‌نویسد:یک بار، اصرار بازجویان بر این مسئله به درگیر شدن وی با بازجویان می‌انجامد و «نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن‌چنان که کثافت‌های درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم».

وی همچنین می‌نویسد که برای نوشتن این اعترافات، بارها «به تجاوز و استعمال بطری و شیشه نوشابه و چوب» تهدید شده است.

عبدالله مؤمنی می‌افزاید که در جریان بازجویی او را به «تک‌نویسی علیه دوستان و نزدیکان» نیز وادار کرده‌اند و بازجو در پاسخ به امتناع وی، «علاوه بر ضرب و شتم و سیلی‌های پیاپی» گفته است که «باید تک‌نویسی کنی تا شخصیت کذایی‌ات خرد شود».

وی می‌نویسد: «آری چنین است رفتارهایی که در چارچوب حکومت ولایی و با توجیه حفظ نظام با منتقدان و مخالفان انجام می‌شود و این موید این گزاره است که نظام مبتنی بر چنین قرائتی از حکومت دینی تحمل هیچ نوع مخالفت و اعتراض قانونی را هم ندارد».

آقای مؤمنی در ادامه در توضیح «عدم استقلال دستگاه قضا و مقامات قضایی»، به اولین جلسه ملاقات با عباس جعفری دولت‌آبادی،‌دادستان تهران که پس از «پنج ماه» حبس میسر شد، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بازجوی مربوطه پیش از انجام این ملاقات موکدا به من گفت که نیاز نیست چیزی از آن‌چه بر من رفته است به دادستان بگویم و تصریح داشته که «دادستان هیچ‌کاره است و همه کاره من هستم». بازجو به من گفت که در ملاقات با دادستان بگو «وکیل نمی‌خواهم» و در نهایت این ملاقات نیز در حضور بازجویی که تجربه شکنجه‌های چند ماهه او بیش از هر چیزی برایم ملموس و باورپذیر بود، انجام پذیرفت و بدیهی است که در این شرایط سخنی برای گفتن با مقام قضایی باقی نمی‌ماند».

وی در پایان با ذکر این مطلب که بیش از چهارصد روز از بازداشتش می‌گذرد، می‌افزاید که «جرم‌» آن‌ها این است که می‌خواستند برای بهبود شرایط کشور از روش «اصلاحات و دمکراسی» استفاده کرده و «قدرت نامحدود نهادهای بازدارنده دموکراسی» را محدود کنند و ابراز امیدواری می کند که با تشکیل یک «کمیته حقیقت‌یاب»، زندانیان از «ظلم‌های آشکار» رهایی یابند و اندکی به مسیر «عدالت» کشیده شوند.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر با انتشار نامه عبدالله مومنی که در حال حاضر در حال گذراندن محکومیت چهار سال و ۱۱ ماه خویش در بند ۳۵۰ زندان اوین است، ضمن ابراز «نگرانی عمیق خود در خصوص سلامتی و امنیت عبدالله مؤمنی» اعلام کرده است: این نامه به آیت‌الله خامنه‌ای این فرصت را می‌دهد که ضمن تصحیح بیانات خود در مورد اعترافات، «از عدالت و قانون‌گرایی حمایت نماید».

هادی قائمی، سخنگوی این کمپین گفته است: «در غیر این صورت، ایشان (آیت الله خامنه ای) بر چراغ سبزی که مأموران امنیتی و اطلاعاتی برای ادامه این جنایات هولناک نشان داده‌اند، صحه می‌گذارد».


iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ