چهارشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۲

علی اصغر حاج سید جوادی؛ برادرم همیشه اصلاح طلب بود

علی اصغر حاج سید جوادی؛ برادرم همیشه اصلاح طلب بود
http://ehterameazadi.blogspot.de/2013/04/blog-post_387.html#more

علی اصغر حاج سید جوادی برادر مرحوم دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی در گفت و گو با "جرس" از علاقه و نگاه برادرش به سیاست می گوید: "آقای صدر یک نگاه ملی به سیاست داشت و بسیار علاقمند به زندگی توده مردم بود. در یک کلام او یک انسان دوست و اومانیست بود. او همزمان با زمان ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق وارد عرصه فعالیت های سیاسی شد. با وجود اینکه پروانه وکالت داشت اما همانند یک روشنفکر آزاده نسبت به مسائل روز جامعه حساس بود. البته این نگاه طبیعی بود زیرا او متعلق به یک خانواده فرهنگی و آگاه به مناسبات زمان بود. تا ماههای آخر زندگی اش تا جایی که در توانش بود قلم زد، تا دینی که به مردم و کشور داشت را ادا کند. به نظر من یکی از زیباترین نوشته های ایشان نامه عذرخواهی بود که به ملت ایران نوشت. آن نامه نشان داد که او صمیمانه قصد خدمت داشته و هیچ نگاهی به قدرت نداشته است


احمد صدر حاج سیدجوادی سال گذشته با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به مردم ایران، از آنها پوزش خواسته و نوشته بود: "آنچه در این لحظات برای راقم این سطور تاسف‌انگیز بوده و جای عذرخواهی دارد، نه مبارزه با نظام خودکامه‌ پهلوی یا همکاری با روحانیت یا پذیرش مسئولیت یا واگذاری قدرت به تشنگان آن است، که اگر یک بار دیگر نیز خداوند حیات دوباره عطا فرماید، سرنوشتی را جز مبارزه با ظلم، تلاش برای آزادی و حاکمیت ملت ایران و رشد و تعالی اخلاق برنخواهم گزید. تاسف اینجانب از این حقیقت مایه می‌گیرد که تمامی روشنفکران در برهه‌ انقلاب ۱۳۵۷، از دستیابی به وحدت و بسط و گسترش نهادهای مدنی و سیاسی مدرن در مقابل شبکه‌های سنتی اجتماعی درک درستی نداشتند. اگر ما پس از پیروزی انقلاب، همچنان شانه به شانه ایستاده و دست در دست هم، استبداد را نشانه گرفته بودیم و مشكلات را در سقوط شاه خلاصه نمی‌دیدیم، امكان بازتولید استبداد و فرو افتادن از استبداد سیاسی به استبداد دینی به این سان راحت و كم‌هزینه صورت نمی‌پذیرفت."


علی اصغر حاج سید جوادی می افزاید: "اگرچه بر سر مسائل سیاسی با هم اختلاف نظر اساسی داشتیم اما هر دو در یک مسیر یعنی مسیر آزادی و حقوق انسانی و مخالفت با حکومت استبدادی قدم بر می داشتیم. ما طبق سنت های رایج فرهنگی ایرانی یک نوع احترام متقابل به عقاید یکدیگر قائل بودیم. وجه مشترک ما علاقمندی به نهضت ملی شدن نفت بود و بعدها که من از روش حزب توده سرخورده شدم به همدیگر نزدیکتر شدیم. در این نظر با هم اشتراک داشتیم که مردم در مذهب و نوع زندگی آزاد هستند و در مسئله حقوق با هم مشترکند."

این نویسنده صاحب قلم با تاکید بر اصلاح طلب بودن برادر و یارانش در مبارزه با رژیم شاه تصریح می کند: "آقایان مهندس بازرگان و سحابی و برادر من اصلاح طلب بودند به عبارتی آنها معتقد بودند که وزارت ها بخاطر فساد شاه و زیاده طلبی های او در خدمت مردم نیست، بنابراین آنها را باید اصلاح کرد و با توجه به شعائر اسلامی افراد با صلاحیت باید نهادها را در دست گیرند، البته این آقایان هیچگاه حکومت ولایت فقیه را قبول نداشتند. آقای خمینی خواهان دگرگونی کامل رژیم شاه بود اما افرادی همچون بازرگان و آقای صدر دنبال اصلاحات و تغییرات اساسی بودند. آقای صدر معتقد بود که عدالت اجتماعی با آزادی همراه است و از اینجا بود که مسیرش از ولایت فقیه جدا می شد. اگرچه آقایان مهندس بازرگان و صدر پس از انقلاب مسئولیت و همکاری هایی را برعهده گرفتند اما مسئولیت آنها با ورود آقایان خامنه ای و هاشمی منتفی شد و حاضر نشدند زیر بار حکومت ولایت فقیه بروند. حتی یکبار به برادرم گفتم اینها که صلاحیت و علم ندارند چرا اختیارات به آنها می دهید و ایشان گفتند که در شورای انقلاب اینقدر چوب لای چرخ دولت می گذارند که چاره را در آن دیدیم که آنها را پشت میز بنشانیم تا بلکه از مشکلات مردم آگاه شوند و دست از فشار بر شورای انقلاب بردارند. اگرچه بعد از استعفا از دولت موقت صحنه سیاست را ترک نکردند و آقای صدر وارد مجلس شد. ما هم که چپ بودیم معتقد بودیم که ظرفیت فرهنگی مردم باید با آموزش گام به گام جلو رود."
او با انتقاد از برخوردهای ایدئولوژیکی حاکمیت با منتقدان خاطرنشان می کند: "بنابراین تکلیف شرعی حکومت به سرعت جای دموکراسی و آزادی و حاکمیت ملت را گرفت. در صورتیکه قانون اساسی مشروطیت در هشتاد سال پیش حاکمیت ملت را شناخته است و دولت و حکومت را جدا کرده است. الان هم نتیجه آن نگاه را می بینیم که حکومت با منتقدان خود برخورد ایدئولوژیکی دارد درصورتیکه منتقدان نظام برانداز نیستند و تنها خواهان اصلاحات هستند. آقای خامنه ای با عملکرد خود در حوادث سال ۸۸ که مردم تنها خواهان رای خود بودند اصل رژیم را زیر سوال برد. در حقیقت مسئله، اصل ۵۷ قانون اساسی است که تمام اختیارات سه قوه را در اختیار آقای خامنه ای قرار داده و او را شاه مملکت کرده است. یک ملت را از حقوقی که در حدود هشتاد سال پیش در قانون اساسی مشروطیت برای مردم قائل شده محروم کرده است و در کشور آزادی انتخابات، مطبوعات، احزاب و اصناف نداریم."


علی اصغر حاج سید جوادی در پایان به دغدغه های برادرش در این سالهای اخیر اشاره کرده و بیان می کند: "آخرین دیدار ما به ده سال پیش بازمی گردد و در این ده سال با تلفن با هم صحبت می کردیم. او هر بار بعد از احوالپرسی، بلافاصله از فشار بر مردم و جنایتی که صورت می گیرد شکایت می کرد و می گفت هیچکس هم نیست که بداد این مردم برسد. این اواخر تنها از مشکلات جسمی رنج نمی برد، بلکه وقتی وضعیت بحرانی کشور و درد مردم را می دید از نظر روحی رنج می برد. این رنج در حدی بود که دختر او تعریف می کرد که در روزهای آخر که او در بستر بیماری بود و از نظر جسمی و روحی خسته بود مدام تکرار می کرد پنجره ها را باز کنید بدین معنا که پنجره ها را به روی مردم و آزادی بازکنید و این یک پیام و وصیت از انسانی آزاده در آخرین لحظات زندگیش بود. ای کاش این پیام را حاکمیت می شنید و می فهمید که بر روی بمب نشسته است و این استبداد و فشار بر ملت دوام نخواهد یافت."

iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ