یکشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۹۲

قندچی-آيا آقای خامنه ای اشتباه صدام را خواهد کرد؟

آيا آقای خامنه ای اشتباه صدام را خواهد کرد؟
صدام حسين زمانی که با تحريم های بين المللی روبرو شد از يکسو در مذاکرات با آمريکا از طريق گماردن ديپلماتی مؤدب بنام طارق عزيز وقت کشی را ادامه داد و از سوی ديگر در فراسوی مذاکرات منتظر حمايت جنبش پان عربيسم از خود بود و تصور می کرد که با خيزش مجدد آن جنبش، متحدان عرب آمريکا در خاورميانه احساس خطر کرده و بر آمريکا فشار خواهند گذاشت که عقب نشينی کند و تحريمها را حذف کند. اما در واقعيت به رغم آنکه شخص ياسر عرافات از صدام حمايت کرد، جنبش های عرب حمايتی از او نشان ندادند و حتی فلسطينی هايی که با او در جريان حمله عراق به کويت همزبان شدند خود در جامعه کويت منفرد گشتند و مهر خيانت بر پيشانی شان خورد. حتی القاعده نيز فقط پس از سقوط صدام با طرفداران حزب بعث در عراق متحد شد. عدم خيزش جنبش های کشورهای عربی در حمايـت از صدام معنايش اين شد که تحريمها ادامه پيدا کردند و همه تاکتيکهای صدام از جمله عادی کردن روابط با ايران و فروش نفت به شکل قاچاقی از طريق ايران نه تنها مشکل صدام را حل نکرد بلکه همان وقت جمهوری اسلامی ايران در عين ايجاد روابط تازه با صدام در خفا با آمريکا برای سرنگونی رژيم او همکاری می کرد و به همين دليل نيز صدام در آخرين روزهای قبل از اعدامش تا توانست به ايران و ايرانی ناسزا گفت.
آقای خامنه ای نيز با شروع تحريمهای جدی بين المللی بر روی خيزش جنبش های اسلامی در منطقه در حمايت از خود حساب کرده و به همين دليل نيز با آغاز بهار عربی به اين تصور رسيد که نظرش درست از آب درآمده است و آقای سعيد جليلی مذاکره کننده ارشد ايران ديپلماسی مشابه طارق عزيز را ادامه داد که هدف آن وقت کشی بود تا آنکه اين جنبشها بتوانند متحدان آمريکا در منطقه را به وحشت اندازند که بر آمريکا فشار آورند تا در برابر ايران عقب نشينی کند و تحريم ها را بردارد. اما با گذشت زمان دولت های حاصل از بهار عربی بيشتر و بيشتر از جمهوری اسلامی فاصله گرفتند و اوضاع سوريه اوج اين جدائی را نشان می دهد. با مواجه شدن با وضعيت تازه دو تئوری اصلی در دولت ايران مطرح شد. يکی نظريه آقای مشايی بود که می گفت روی حمايت جنبش های سنی در منطقه نمی شود حساب کرد و بايد با جريانات شيعه نظير حزب الله لبنان و بخشی از نيروهای اسلامی شيعه در عراق و کشورهای ديگر منطقه متحد شد و خود را از جراياناتی که از سوی عربستان و قطر حمايـت می شوند جدا کرد يعنی حتی حماس نيز در اين طرح در صف دشمن ديده می شد. در همين حال آيت الله مصباح يزدی و خود آيت الله خامنه ای هنوز در آرزوی حمايت کل جنبشهای اسلامی از خود هستند و با نظر آقای مشايی مخالفت کردند و حتی با دعوت از طالبان به ايران سعی کردند نيروهای راديکال سنی مذهب را که بخاطر همکاری جمهوری اسلامی با آمريکا هنگام حمله به افغانستان از ايران ناراحت بودند دوباره به صف نزديکان خود جلب کنند.
اما جدا از همه اين تلاشها جنبش های اسلامی در منطقه خاورميانه بيشتر و بيشتر به جنبش های دموکراسی خواهی تبديل می شوند و از راديکاليسم اسلامی فاصله می گيرند و ادامه حملات صاحبان قدرت به جنبش سبز در ايران نيز باعث شد که اين جنبش ها هرچه بيشتر از جمهوی اسلامی ايران فاصله بگيرند. در آستانه انتخابات رياست جمهوری اعلام جان نثاری سعيد جليلی برای آيت الله خامنه ای تفاوتی در واقعيت منطقه به وجود نمی آورد. اختلاف آقای احمدی نژاد و خامنه ای در مورد نحوه ايجاد جنبشی در حمايت از جمهوری اسلامی در منطقه بود اما اگر آقای احمدی نژاد با آيـت الله مصباح يزدی و آيـت الله خامنه ای موافقت کرده بود بازهم در اين واقعيت تغييری نمی داد که در منطقه انتظار چنين حرکت قوی در حمايت از جمهوری اسلامی دور از واقعيت است و در نتيجه انتظار عقب نشينی آمريکا در مورد تحريمها مانند کاری است که صدام حسين کرد و می خواست با انتخابات به اصطلاح نزديک به صد در صد رأِی برای خود به آمريکا نشان دهد هم حمايت داخلی دارد و هم حمايـت منطقه ای. تلاشی که پوچ از آب در آمد. شايد اگر در آمريکا جرج بوش به قدرت نرسيده بود و شايد اگر القاعده به نيويورک حمله نکرده بود چه بسا حمله ای به عراق در سال 2003 صورت نمی گرفت. اما آنچه همه آن سالها مسلم بود اين بود که ادامه وضعيت تحريمها هر روز عراق را ضعفتر کرد و همه تاکتيکهای دور زدن تحريمها از جمله قاچاق نفت برای فروش از طريق ايران نتوانست اين ضعيف شدن مداوم عراق را تغيير دهد. اميد به خيزش جنبش های عربی در منطقه در حمايـت از صدام اميدی واهی بود و امروز به وضوح می بينيم که نه تنها دولت اسلامی در ترکيه و مصر بلکه جنبشهای درون اين کشورها همه خود را بيشتر و بيشتر با دموکراسی خواهی تعريف می کنند و نه بااسلام راديکال.
در چنين شرايطی هنوز معلوم نيست که آيت الله خامنه ای به چه سو خواهد رفت. اگر نظير آيت الله مصباح يزدی به اميد حمايت جنبش های اسلامی (سنی و شيعه) در منطقه باشد و مذاکرات را به شکل عقيمی که در چند سال اخير بويژه توسط آقای سعيد جليلی گردانده شده است ادامه دهد ايران ضعيف تر و ضعيف تر خواهد شد و در شرايطی که اهميت سلاح نفت برای ايران با ورود قدرتمند عراق و ليبی به اين بازار کاهش يافته است آمريکا توان اعمال تحريمهای نفتی بيشتر را دارد و دليلی برای عقب نشينی ندارد. از سوی ديگر اگر آيت الله خامنه ای به اين واقعيت آگاه است و در نظر دارد که بعد از انتخابات خود عقب نشينی بزرگ را انجام دهد مطمئنا علنی و آشکار نخواهد بود چرا که همه ادعاهای رهبری مبارزه با آمريکا را در داخل ايران و در منطقه نقش بر آب می کند و او را در موقعيتی نظير قذافی قرار خواهد داد. به عبارتی چنين اقدامی از امضای قرارداد صلح با عراق که آيت الله خمينی انجام داد مشکل تر است و انقلاب يا جنگ يا رويدادهايی نظير قتل عام زندانيان در سال 67 را ممکن است به دنبال آورد.
البته راه ديگری نيز بود و آنهم آزاد کردن ميرحسين موسوی و اجازه دادن به او برای شرکت در انتخابات رياست جمهوری 1392. کاری که متأسفانه انجام نگرفت و شايد روزی دست اندرکاران جمهوری اسلامی وضعيت اين روزها را با پاييز 1356 مقايسه کنند که شاه می توانست آن روز دولت بختيار را بر سر کار آورد و نه زمانی که ديگر دير شده بود. دو سال پيش عده ای در پی آن بودند که مقام رياست جمهوری را حذف کنند و به مقام نخست وزيری منتخب مجلس تقليل دهند. آقای خامنه ای می دانست که اين کار به مجلس قدرت خواهد داد و در عوض با استفاده از نظارت استصوابی شورای نگهبان نه تنها در سرند کردن کانديداها در انتخابات 1392 بيشتر اعمال نفوذ کرد بلکه با استفاده از گروه های فشار از سعيد جليلی قول جان نثاری رهبر را گرفت. اما همه اينها تغييری در اين واقعيت نمی دهد که عدم اجازه به مطرح شدن ميرحسين موسوی در اين انتخابات و سد کردن نيروهای دموکراتيک برای فعاليت امکان حل ساده موضوع تحريمهای بين المللی را از بين برده است و همه راه هايی که بنظر می رسد دولت با آن روبرو است می تواند به فقر و فلاکت مردم ايران از يکسو و خون و خونريزی از سوی ديگر منجر شود. راه حل ايران نظير همه کشورهای منطقه تقويت جنبش دموکراسی خواهی و سرفرودآوردن جمهوری اسلامی در برابر آن است کاری که برمه جسارت انجام آن را داشت. راه کار بازگشت به قتل عام سال 67 نيست که در آن هم مردم باختند و هم رژيم.
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
نوزدهم خرداد ماه 1392
June 9, 2013

iran#
iranscope#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ