دوشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۳

حشمت اله طبرزدی: خود شیفتگی خمینی انقلاب را به شکست کشانید

http://iranscope.blogspot.com/2015/02/blog-post_15.html
حشمت اله طبرزدی: خود شیفتگی خمینی انقلاب را به شکست کشانید
http://iranscope.blogspot.com/2015/02/blog-post_15.html


منبع:
سایت هجا

به عنوان نسل جوان دانشجو به همراه سایر طبقات اجتماعی و با هدف رسیدن به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی که خواستی انسانی و قانونی بر هر کس و در هر زمانی است، در سالهای 56-57 دست به انقلابی گسترده زدیم. در این انقلاب و سالها پس از آن، طبقات گوناگون اجتماعی، اعم از مخالف و موافق، جانبازی ها،فداکاری ها و چالش هاو درگیری های زیادی داشتند. هزینه های بسیار سنگینی از سوی هر طرف پرداخت شد و به لحاظ تکامل اجتماعی، البته پیشرفتهای زیادی نیز صورت گرفت که ناظر بر جنبه های گوناگون انسانی و مادی بود. اما سرخوشی ناشی از آرمانگرایی نا کجاآبادی و ایدئولوژیک موجب شد بسیاری از ما، مجذوب پندارهای مذهبی و وعده های کذب خمینی و یاران و هم صنفی های او شویم. شوربختانه، نداشتن تجربه، نا آگاهی، ناپختگی، سرخوردگی شدید از تبعیض و استبداد پیشین و توهم رسیدن به بهشت موعود روحانیون، ما را به ورطه ای از احساسات کاذب انقلابی کشانید که نتوانستیم راه درست را انتخاب نماییم. به همین دلیل شیفته ی مردی شدیم که با کسی مشورت نمی کرد، به پیشنهاد دیگران توجه نداشت، بسیار لجوج، خود رای و خود شیفته و بنیادگرا بود. این صفات ناروا به دیکتاتوری خشن مذهبی تبدیل شد و نه تنها منتقدین و مخالفین را یکی پس از دیگری سرکوب کرد و نه تنها در یک فرمان، هزاران انسان بی گناه را به جوخه های اعدام سپرد که در آخرین ماههای عمرش، شاگرد، حاصل عمر و قائم مقام خود را منکوب و سرکوب نمود تا یک بار دیگر اثبات کند قدرت مطلق و غیر پاسخگو، ویرانگر، کور و عقیم است. شوربختانه انقلاب قربانی ناآگاهی ما از یک سیر خودشیفتگی، دیکتاتوری و بنیاد گرایی خمینی و یاران نزدیکش از دیگر سو، شد و فرصت رسیدن به دموکراسی و توسعه ی همه جانبه، یک بار دیگر از دست رفت و هزینه ی بسیار سنگینی پرداخت نمودیم آما آرزوی دموکراسی و حقوق بشر بر دلمان مانده است.

امروز اما حاصل آن انقلاب و آن همه فداکاری ملت، به صورت ناخواسته، یک بنیادگرایی مفرط و منفعت خواه است که باند فاسد، خشن و دیکتاتوری حاکم را به وجود آورده که به نام خدا، انقلاب و اسلام، سلطه ی خود را بر همه ی ارکان کشور و جامعه گسترانیده و در منطقه دست به تجاوز های گوناگون آتش افروزی می زند. این جریان، به رسم بلوک شرق پیشین، هژمونی خود بر منطقه را توسعه داده و حتا سودای دست اندازی به آفریقا و آمریکای لاتین را دارد و در عین حال، مردم را به شدت کنترل و سرکوب می کند. به گونه ای که میلیونها ایرانی که تشنه ی آزادی، عدالت و مخالف تبعیض و شکاف های عظیم طبقاتی بودند، اینک با دیکتاتوری خشن مذهبی به نام ولایت فقیه روبرو هستند که یا می بایست از او و حکومت او پیروی کنند و یا به شدت سرکوب می شوند.

اگر چهره های شاخص بر کرسی قدرت و ثروت نشسته، از 36 سال پیش تا کنون را در ذهن مرور نماییم، عمق فاجعه مشخص تر خواهد شد. کسانی همواره و از آن زمان تا کنون در پست های مهم رهبری، ریاست جمهوری، وکالت، وزارت و نهادهای انتصابی رهبر، جا خشک کرده اند که همچون خامنه ای، رفسنجانی و امثال جنتی از جوانی و میانسالی در همین پست ها، به سنین 80 و بالاتر رسیده، اما همچون رهبران احزاب کمونیستی در کشورهای تک حزبی و دیکتاتوری، همواره مهار قدرت را در دست خود داشته و اجازه ی انتقال مسالمت آمیز قدرت و توزیع عادلانه و دموکراتیک قدرت و ثروت انحصاری، از طریق انتخابات آزاد با مشارکت واقعی و نه آمرانه و هدایت شده، به آحاد مردم و احزاب مستقل از اراده ی حاکم را نمی دهند و همین دیکتاتوری و انحصارطلبی ریشه ی همه ی مفاسد عظیم مالی و سیاسی است که سالیانی ست گریبان کشور را گرفته است. خامنه ای آمرانه خواسته است با فساد به هرنحو مبارزه شود، در حالی که ریشه ی مفاسد در قدرت و ثروت انحصاری خود اوست.

دروغگویی، ریاکاری، دزدی، اختلاس، رانت خواری، سرکوب بی رحمانه و زیرپا گذاشتن مبانی قانون و اخلاق از سوی والیان حکومت، تا بدانجا گسترش یافته است که نه تنها صدای نمایندگان حکومتی همچون علی مطهری را درآورده که هر روز صفحات روزنامه های زیر کنترل و تریبون های حکومتی از جمله مجلس این رژیم، به صورت علنی به افشای بخشی از این مفاسد می پردازند.
آری! این بود ثمره ی حکومت ” الله ” که خمینی و یارانش وعده ی آن را می دادند و نظام مبتنی بر ولایت فقیه به مردم ایران ارزانی داشته و اینک گروه اندکی از مردم در راهپیمایی فرمایشی و حکومتی 22 بهمن ماه، به تجلیل از آن می پردازند. اما شوربختانه اکثریت ملت خاموش و منفعلانه نظاره گر نابودی خود هستند. در حالی که میلیونها جوان، از پزشک ، مهندس، اقتصاد دان، رونشناس، جامعه شناس، هنرمند تا دیپلمه و غیر از آن جویای کار بوده یا در نا امیدی از آینده ای روشن دست به مهاجرت از وطن زده یا به مشاغل کاذب روی می آورند و یا شوربختانه گروه زیادی از آنان به دلیل فقر و گرسنگی به قاچاق، اعتیاد، تن فروشی و یا حتا دزدی مسلحانه، روی آورده اند؛ حکومت در بی مسئولیتی کامل، دست به دشمن تراشی دایم و ماجراجویی می زند و هزینه ی آن را بر مردم تحمیل می کنند. آری این بود بهشت موعود روحانیون انقلابی دیروز و امروز، برای مردم ایران!

در چنین شرایطی سپاه، بسیج و سایر نیروهای انتظامی و امنیتی با سو استفاده از زور، اسلحه و زندان، و با بلوکه کردن ثروتهای ملی، در کشور یکه تازی می کنند و با تشکیل باندهای گوناگون، هر روز به بهانه ای جوانان، زنان و روشنفکران را سرکوب کرده و در بیرون از کشور و سراسر منطقه به دخالت های غیرقانونی و نظامی می پردازند و سرمایه های ملی را به هدر می دهند. آیا به این لحاظ بین سپاه با سایر نیروهای نظامی- ایدئولوژیک مثل حزب بعث پیشین در عراق یا حزب بعث سوریه و ارتش کره ی شمالی تفاوتی وجود دارد؟ این در حالی ست که کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشسته ها، خانواده های کم درآمد و همه ی مزد بگیران، با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کنند و روحانی به جای استمداد از ملت، برای توافق در برنامه ی ماجراجویانه ی هسته ای، خود را نیازمند اجازه ی دیکتاتور و دلواپسین قدرت و ثروت، یا استمداد از قدرت های غربی می داند. آری این بود وعده ی فریبکارانه ی خمینی در 36 سال پیش که ادعا کرد؛ ما یک جمهوری می خواهیم مثل فرانسه!

آری! فاجعه بس عظیم است و با شکوه و شکایت، مساله ای حل نخواهد شد. قرار نیست باند حاکم، که همواره قانون را زیر پا گذاشته، مطبوعات را سرکوب کرده، احزاب را منحل نموده و یکی را مرتد، دیگری را آمریکایی یا ضد انقلاب و آن دیگری را ضد امنیتی و برانداز نامیده، راه حلی برای برون رفت از وضع موجود ارایه بدهد. راه حلی در ایجاد تشکل های مدنی، صنفی و سیاسی و انجام اعتراضات دموکراتیک و اعتصابات گسترده و برنامه ریزی شده، و با محوریت همین تشکل ها است.

اینک تشکل ها و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی دعوت کرده اند از 25 بهمن ماه به این اعتراضات مسالمت آمیز با هدف آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی – عقیدتی و حصر شدگان، اعتراض به فساد عظیم مالی و دستمزد اندک مزدبگیران، اعتراض به اعدام، خشونت های حکومتی، نا امنی و اسیدپاشی، اعتراض به حجاب اجباری و سرکوب آزادی های اجتماعی، مدنی و سیاسی، اعتراض به تبعیض و ایجاد برابری جنسیتی، قومیتی، مذهبی و اجتماعی در همه ی زمینه ها و انحلال دادگاههای غیرقانونی انقلاب، ویژه روحانیت و دفاع از قوه قضاییه ی مستقل از اراده ی ولی فقیه و قدرت حاکم و اعتراض به نظارت استصوابی و برخورداری روحانیون از حقوق ویژه و در یک کلام دفاع از حق تعیین سرنوشت از سوی آحاد مردم، دامن زده شود.

اعتراضات دموکراتیک و اعتصاب، حق اساسی و قانونی آحاد شهروندان است. بنابر این هیچ کس حق جلوگیری از آن را ندارد و نیروی انتظامی موظف به حفظ امنیت معترضین در برابر نیروهای متجاوز به حریم قانون و حقوق اساسی شهروندان است.


هر یک از والیان حکومتی یا نهادهای امنیتی و انتظامی، بر خلاف قانون عمل کند، می بایست پاسخگوی عمل خود باشد. ما ملت ایران که 36 سال پیش به امید رسیدن به آزادی، عدالت و زندگی بهتر دست به انقلاب زده و هزینه های لجاجت و خود رایی ها و بنیادگرایی خمینی و یاران او را پرداخت نمودیم، اینک حق داریم به پا خیزیم و سرنوشت خود را در دست بگیریم.

زنده باد آزادی- برقرار باد دموکراسی- گسسته باد زنجیر استبداد
 
روزنامه نگار زندانی
حشمت اله طبرزدی
هفدهم بهمن ماه هزار و سیصد و نود و سه خورشیدی
زندان گوهر دشت
 
http://iranma.us/150209


ایرانسکوپ#
#iranscope

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ