دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۴

بابک زنجانی اعدام ، اما مرتضوی آزاد!؟

بابک زنجانی اعدام ، اما مرتضوی آزاد!؟
http://iranscope.blogspot.com/2016/03/blog-post_62.html
 
حشمت طبرزدی: پشت او به کوه است!
بازﻫﻢ ﺳﻌﯿﺪ ﻣﺮﺗﻀﻮﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﺳﺎﺑﻖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﮐﻪ ﺁﻣﺮ ﻭ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﺟﺮﺍﯾﻢ ﻭ ﺗﺨﻠﻔﺎﺕ ﺑﺎﺑﮏ ﺯﻧﺠﺎﻧﯽ بود، زیر سایه آقازاده ها از پیگیری قضایی مصون ماند. درست مثل پرونده کهریزک و الباقی پرونده ها و جنایت هایی که مرتکب شده.
 
گفتم شاید بد نباشد خاطره ای از دادگاه رسیدگی به اتهامات ایشون دررابطه باپرونده کهریزک بگویم.

************************************
دریکی ازجلسات دادگاه مثلا محاکمه آمرین و عاملین جنایت دربازداشتگاه کهریزک که به ریاست قاضی مدیرخراسانی برگزار میشد، قرار براین شد که من به عنوان یکی از شاهدین و آسیب دیدگان بازداشتگاه کهریزک دردادگاه حضور داشته باشم و شرح واقعه کنم. به درخواست آقایان روح الامینی و کامرانی و وکلایشان هم قرار شد که با تعدادی دیگر از دوستان که همراه باما در بازداشتگاه کهریزک بودند صحبت کنم و بخواهیم که به عنوان شاهد در دادگاه باشند، که درنهایت هم سه نفر ازدوستان پذیرفتند که تشریف بیاورند. خیلی از دوستان امیدی به دادگاه و روند رسیدگی به پرونده نداشتند و به من هم میگفتند که خودت را اسیر نکن برادر؛ این دادگاه ها سوری و برای عوام فریبی است؛ مگر میشود مرتضوی رامحکوم کرد ؟؟؟ اما من باتوجه به پیگیری های مستمر آقای روح الامینی، کامرانی، جوادی فر و فضای رسانه ای که دراون مقطع ایجاد شده بود نسبتا امیدوار بودم.
پیش تر از این مرتضوی بامراجعه به منزل قربانیان کهریزک با گریه و آه و ناله از خانواده ها میخواست که حلالش کنند و از سر تقصیراتش بگذرند اما در دادگاه منکر هرگونه قصوری میشد.
در روز دادگاه من و دوستانم جلو درب سالن اجتماعات دادگاه ایستاده بودیم و صحبت میکردیم که مرتضوی به همراه حیدری فر و خدم و حشمشان، با لبی خندان و دلی قرص و قدومی استوار وارد شدند.
کوچکترین استرسی درچهره آقایان دیده نمیشد.
به محض دیدن ما لبخند چندش آوری زد و بلافاصله به مامورین حراست دستور داد که به مااجازه صحبت کردن باهم را ندهند و از یکدیگر جدایمان کنند؛
حراست هم بلا درنگ اوامرشان را اطاعت کردند.
چهره اش کریح تر از آن چیزی بود که در قاب شیشه ای دیده بودیم. تمام پلشتی های عالم در صورت این موجود هویدا بود؛ قدی کوتاه، ته ریش های آنکارد شده و چهره ای بس کریح...
دوستان تک تک وارد میشدند و به محض بیرون آمدن از سالن باید ازساختمان دادگاه هم خارج میشدند تا با بقیه مطلعین روبرو نشوند... من نفر آخر بودم؛ رفتم و در جایگاه شاهد مشغول صحبت کردن و جواب دادن به سوالات قاضی و وکلای طرفین شدم. سعید مرتضوی و حیدری فر بارها بالحنی تمسخرآمیز میان صحبت های من میپریدند و سوال های بی ربط میپرسیدند؛ کجا و چرا دستگیر شدی؟اتهاماتت چه بود؟دستبند سبزت نشانه چیست؟ که البته هربار هم پرسش این سوالات بااعتراض وکلا همراه میشد ولی مدیر خراسانی میگفت جواب سوالات را بده!!! گویی ما مجرم بودیم و این آقایان آسیب دیده و شاکی...
زمانی که از اتفاقاتی که در کهریزک رخ داده بود و نحوه شهادت دوستان میگفتم، درحالی که اکثر حضار منقلب میشدند و اشک میریختند این آقایان لبخند میزدند. درواقع کل روند دادگاه رابه سخره گرفته بودند.
جالبترین قسمت دادگاه هم دیالوگ انتهایی قاضی《مدیرخراسانی》 با متهم《سعیدمرتضوی》بود. مدیر خراسانی با لحنی ملتمسانه از مرتضوی درخواست کرد که اگر افتخار بدهید ناهار در خدمتتان باشیم، که مرتضوی هم در جواب گفت ممنون وقت ندارم!!! درواقع بعد ازاین جلسه دادگاه و این دیالوگ ها بود که حال آقای جوادی فر هم دگرگون شد و امید به رسیدگی عادلانه به پرونده را ازدست داد و از شکایت خودش صرف نظر کرد. من هم به حرف دوستان رسیدم که میگفتند خوش خیالی که فکر میکنی مرتضوی رامحکوم میکنند، خودت را اسیر نکن برادر و...
بابک زنجانی یک بدهکار ساده اما خاص بود که اگر اعدام شود فقط محض فریفتن عوام و مصون ماندن خواصی چون مرتضوی و اربابانش است.
و البته درصورت اعدام، میلیاردها دلار پول هم دراین میانه میماند که آقایان باید بین خودشان تقسیم کنند.
** مجید مقدم **http://telegram.me/joinchat/BA3MQTyL-9p8OUPx2SuJJQ
 

منبع:
اینترنت

----------------------

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ